به گزارش خبرگزاری حوزه؛ کتاب داستانی «حاج ابوالفضل» اثر «فاطمه دانشور جلیل» روایتی است از زندگینامه شهید «ابوالفضل شاطری» که به همت انتشارات «شهید کاظمی» منتشر شده است. نویسنده این کتاب را بر اساس خاطرات مادر شهید شاطری تنظیم و به نگارش درآورده است.
شهید ابوالفضل شاطری متولد یکم اسفند ۱۳۴۴ در تهران است در ۹ سالگی وارد رشته ورزشی کشتی شد. در جریان انقلاب اسلامی در راهپیماییها حضور پیدا کرد، شعارنویسی و پخش اعلامیه بخشی از فعالیتهای شهید شاطری بود. بعد از پیروزی انقلاب اسلامی وارد سپاه پاسداران شد که به عنوان سرتیم گشت منطقه انتخاب میشود. با اوج درگیریها در آمل به همراه بعضی از نیروهای سپاه عازم آمل میشود و تا پایان قائله آمل در این شهر انجام وظیفه میکند.
با شروع جنگ تحمیلی وارد جبهههای نبرد میشود که در دومین اعزامش به جبهه، در مرداد ۱۳۶۲ به شهادت میرسد.
بخشی از متن کتاب:
تازه اول راهیم
ابوالفضل به آشپزخانه آمد. همین که سینی را برداشت گفتم: حتما توی مسابقه برنده شدید که این قدر کبکتون خروس میخونه.
ابوالفضل خندید و گفت: نه مامان جان. اتفاقاً برای باختمون داریم میخندیم.
ابوالفضل رفت و شنیدم که دوستش گفت: ابوالفضل تو خیلی بامرامی. اگه تو نبودی من اصلا مسابقه نمیدادم. همین که کنار تشک اومدی من روحیه گرفتم.
ابوالفضل خندید و گفت: من که اومدم تشویقت کنم ضربه فنی شدی.
صدای خنده محمود بلندتر شد.
بعد ابوالفضل گفت: مهم نیست که باختیم. معلوم بود که میبازیم ولی این مهم بود که نترسیم و بریم برای مسابقه. تازه اول راهیم.
حرفهای ابوالفضل خیلی بیشتر از سنش بود. آن زمان یازده سال بیشتر نداشت.
شهادت آرزوی حاج ابوالفضل بود
خاله گفت: خدا روح غلامعباس رو شاد کنه. مرد خیلی خوبی بود.
شهید غلامعباس علی آقایی (شوهرخواهرم که پسرعمویم بود) اولین و آخرین شهید فامیلمان نبود؛ اما با رفتنش، ابوالفضل را به شدت به فکر فرو برد.
ابوالفضل گفت: اسمت غلامعباس باشه و توی عملیاتی به شهادت برسی که رمزش حضرت عباس باشه. براتون جالب نیست؟
گفتم: واقعاً به نظرم یه نشونه ست. خواهرم گفت انگار غلامعباس میدونسته قراره این بار برنگرده از جبهه.
خاله گفت: چطور مگه؟
گفتم: «آخه آبجیم گفت شوهرش قبل از رفتن، خرید چند ماه رو کرده، کل خونه رو تمیز کرده، هر چیزی تعمیر لازم داشته، درست کرده و خلاصه وصیتهاش رو هم شب قبل از رفتن، به آبجیم کرده بود.
ابوالفضل گفت: منم این رو فهمیدم که خیلی از شهدا خبر دارن قراره شهید بشن. چند بار از زبان دوستام شنیدم. خودمم برام اتفاق افتاده. یکی از دوستام که ده بار جبهه رفته بود، بار آخر اومد پیشمون و یکی یکی ازمون حلالیت خواست. رفتن بار آخرش با همۀ دفعات قبلی ش فرق داشت. بعد هم خبر شهادتش رو شنیدیم.
«حاج ابوالفضل» در ۱۶۰ صفحه به قلم «فاطمه دانشور جلیل» به نگارش درآمده و توسط انتشارات شهید کاظمی در هزار نسخه منتشر شده است.
نظر شما